دعاهاي قرآني

مشخصات كتاب

سرشناسه : محدثي، جواد، 1331 -

عنوان و نام پديدآور : دعاهاي قرآني/ جواد محدثي.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1389.

مشخصات ظاهري : 95 ص.

شابك : 8500 ريال 978-964-540-223-3 :

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

موضوع : قرآن -- ادعيه

موضوع : قرآن .برگزيده ها --ترجمه ها

رده بندي كنگره : BP87/م24د74 1389

رده بندي ديويي : 297/157

شماره كتابشناسي ملي : 2028264

ص:1

ديباچه

دعا و مناجات با پروردگار از بال هاي پرواز آدميان به سوي كمال مطلق و رسيدن به قرب الهي است. هر انساني براي دستيابي به معارف الهي و ارتباط با معبود خود و زمزمه هاي عارفانه، نياز به دعا و نيايش و مناجات با حق تعالي دارد؛ از اين رو، بخشي از منابع ديني به ويژه قرآن كريم را دعا و نيايش تشكيل مي دهد.

قرآن كريم در بخشي از آيات به دعاهايي كه انبيا و اوليا از پروردگار طلب مي نمودند، مي پردازد؛ در برخي از آيات نيز خواسته هايي را كه شايسته است كه انسان هاي پاك از خدا بخواهند، بيان مي كند تا هم اهميت دعا را از ديدگاه قرآن بيان نمايد و هم شيوه دعا و مناجات و نوع درخواست هايي را كه مي توان از پروردگار طلب نمود به مردم آموزش دهد.

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص: 8

اثري كه پيش رو داريد، با عنوان «دعاهاي قرآني» توسط استاد گرامي حجت الاسلام و المسلمين جواد محدثي تدوين گرديده است. نويسنده در اين اثر تلاش كرده است آياتي از قرآن را كه داراي مضامين دعا و استغاثه به پروردگار است، جمع آوري كند و با ترجمه و توضيحي ساده و روان در اختيار علاقه مندان به معارف قرآني قرار دهد. اميدواريم كه مقبول طبع واقع شود.

انه ولي التوفيق

گروه اخلاق و اسرار

مركز تحقيقات حج

ص: 9

مقدّمه

در كوير سينه ام، چشمه هاي «ربّنا» ست بر لبم شكوفه «آتِ ما وَعَدتنا» ست

بند بند هستي ام، ترجمان اين دعاست:

«لانُزِغْ قُلوبَنا بعدَ اذْ هَدَيْتَنا»(1)

فرهنگ دعا

دعا، زبان عشق و نياز بنده به درگاه خداي بي نياز است.

گرايش به دعا و نيايش و اظهار تواضع و نياز در پيشگاه يك قدرت برتر و سرنوشت ساز، در نهاد و فطرت انسان نهفته است. به عبارت ديگر، روي آوردن به معبود و انجام نيايش، پاسخ انسان به ندا و خواستِ فطري و دروني خويش است.


1- برگ و بار، جواد محدثي، ص 21.

ص: 10

دعا در سيره بزرگان دين، از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. پيامبران الهي، امامان معصوم، اولياي خدا و بندگان وارسته، همواره در پيشگاه خداوند دست به دعا مي گشودند و چشم اميدشان تنها به بخشش و رحمت پروردگار بوده است.

از «زبور داوود» گرفته تا مناجات هاي پيامبر خدا (ص) و امام علي (ع) و «صحيفة سجاديّة» حضرت زين العابدين (ع) و نيايش امام حسين (ع) در عرفات و ساير فرازهاي برجسته و جلوه هاي روشني كه در دعاها وجود دارد، گواه اين گرايش و اهتمام است.

برداشته ام دو دست از بهر دعا اي شاه دو عالم بنگر سوي گدا

دادي به من اذنِ ذكر نامت از لطف ور نه تو كجا و من بي رتبه كجا؟

(1)اجازه اي كه خداوند به بنده بي مقدار خود داده تا او را خطاب كند و از درگاهش حاجت بطلبد، به يقين يك موهبت و توجه ويژه از سوي خداوند است. به تعبير حضرت علي (ع):


1- حكيم سبزواري.

ص: 11

قَد اذِنَ لَكَ فِي الدُّعاءِ وَ تَكفَّلَ لكَ بِالإجابَة. (1)خداوند به تو اجازه دعا داده و عهده دار اجابت گشته است.

دعا، تنها تكرار زباني الفاظ نيست، بلكه ابراز برترين نيازها و خواسته ها از عمق وجود و از صميم دل، در پيشگاه پروردگاري است كه قادر مطلق است و سررشته همه امور، به دست تواناي اوست. او خدايي است كه مقدّرات بندگان را رقم مي زند و عفو و آمرزش و بهشت و دوزخ نيز، در اختيار اوست.

زماني «حال دعا» پديد مي آيد كه معرفت و شناخت ما نسبت به «قدرت و نعمت خدا» و «عجز و نياز خويش»، كامل شده باشد، تا بدين ترتيب، رابطه اي به نام «نيايش» و «دعا»، ميان بنده و مولايش پديد آيد.

يك ذرّه ز عجز خويش ابراز كنيم چندان كه خدا غني است، ما محتاجيم

چه بخواهيم؟

اين مسئله مهمي است كه بدانيم از خدا چه بخواهيم؟


1- نهج البلاغه، نامه 31.

ص: 12

هركس به اندازه معرفت و به تناسب شناخت و شعور خويش، حاجت مي طلبد. اين نيازخواهي، در بعضي از افراد، تنها در قلمرو خواسته هاي مادّي و دنيوي، از جمله خوراك، لباس، مسكن و مال است، اما در برخي از انسان ها اين نيازخواهي بسيار متعالي است كه شامل معنويّات و اخرويّات هم، مي شود. ازاين رو، تأكيد شده است كه انسان، «دعاهاي مأثور» را كه از زبان اولياي الهي بيان شده اند، بخواند؛ زيرا متعالي ترين و مفيدترين حاجت ها، در دعاهاي معصومين (عليهم السلام) آمده است.

دعاهاي قرآني

در اين ميان، برخي از دعاها نيز، در قرآن كريم و از زبان پيامبران و صالحان آمده است. آمدن اين دعاها در قرآن كريم، هم نشان دهنده اهميت آنها و هم مؤيد مضمون اين خواسته ها، از سوي پروردگار است.

انس با كلام الهي و ضرورت بهره گيري از معارف قرآني، ايجاب مي كند كه با اين دعاها آشنا باشيم و در قنوت ها، سجده ها، نمازها و تعقيبات و …، از آيه هايي كه مضامين دعايي دارند، استفاده كنيم.

شايسته است كه جمله هاي دعايي قرآن را حفظ

ص: 13

كنيم و در زندگي، از آنها به عنوان شعاري معنوي و عرفاني بهره گيريم.

در كل، تعداد بيش از تعدادي است كه در اين مجموعه آمده، كتاب هاي متعددي نيز، با همين عنوان به استخراج، گردآوري، ترجمه و شرح اين دعاها پرداخته اند، كه البته در اين مسير، هر چه با انگيزه ها، روش ها و قلم هاي متفاوت براي سطوح گوناگون كار شود، به جاست.

هدف نگارنده، انتخاب، ارايه و نشر برخي از دعاهاي قرآني است كه هم كوتاه و روان و هم نغز و دلنشنين اند و علاوه بر آسان بودن حفظ آنها، بيشتر اين فرازهاي نوراني براي خوانندگان آشناست.

با اميد به مفيد واقع شدن اين مجموعه، از خداوند مي خواهيم كه دعاهايمان را مستجاب و رحمت و بخشش الهي را شامل حالمان گرداند.

گفتي كه مستجاب كنم گر دعا كني توفيق هم عطا كن و حال دعا ببخش

دل هاي ما كه تيره شد از زنگ معصيت يارب به نور معرفت خود، صفا ببخش

ص:14

ص: 15

فراخوان الهي

اشاره

ادْعُونِي اسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر: 60)

مرا بخوانيد، تا شما را اجابت كنم.

خدا را شاكريم كه هم اجازه داده او را بخوانيم و هم ما را به «دعا» فراخوانده است.

دعا از ماست، اجابت از او.

هر چند در اين آيه، استجابت خدا در پي دعاي بندگان آمده است، اما چه بسا دعا مي شود و از اجابت خبري نيست و اين به دلايل متعدّدي مي تواند باشد كه در روايت ها نيز آمده است، از جمله:

1. جدّي نبودن انسان در دعا؛

2. فراهم نبودن شرايط كامل براي دعا؛

3. به مصلحت نبودن استجابت دعا؛

4. اجابت مي شود، ولي با تأخير؛

5. خدا آن خواسته را نمي دهد، ولي به جاي آن، خواسته و نعمت بهتري را عطا مي كند؛

ص: 16

6. اگر دعا مستجاب نشود، پاداش بهتري در قيامت داده مي شود؛

7. خالص نبودن دعا، به عبارت ديگر، دعاخوان، هم از خدا مي خواهد و هم تكيه اش به مردم و علل و اسباب مادّي است؛

8. برخي از گناهان، مانع استجابت دعا مي شود (در دعاي كميل است: «اللّهُمَّ اغْفِرلِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاء»).

امام صادق (ع) فرمود:

انَّ اللهَ لا يَسْتَجِيبُ دُعاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ ساهٍ، فَإذا دَعَوْتَ فَاقْبِلْ بِقَلْبِكَ، ثُمَّ اسْتَيْقِنْ بِالإجابَة.(1)

خداوند، دعايي را كه از دلِ غافل و بي توجه برآيد، مستجاب نمي كند. هرگاه دعا كني، با قلبت رو به خدا آور، آنگاه به اجابت يقين داشته باش.

پس دعا بايد از صميم قلب، با توجه كامل، با شناخت متعالي نسبت به خدا و با برطرف كردن موانع استجابت انجام گيرد، تا خداوند نيز، آن را مستجاب كند.

گروهي از امام صادق (ع) پرسيدند: «چرا دعا مي كنيم ولي مستجاب نمي شود؟» حضرت فرمودند:


1- كافي، ج 2، ص 473.

ص: 17

«لأنَّكُم تَدْعُونَ مَن لا تَعْرِفُونَه»(1)؛ «چون كه شما كسي را مي خوانيد كه او را نمي شناسيد».

پس معرفت به خدا هم، از شرايط اجابت است.

اگر اين شرايط فراهم باشد، وعده خدا در اجابت دعاي بندگان، حتمي است.

پس بايد ديد كجاي كار اشكال دارد كه سبب شده دعاها به هدف اجابت نرسد؟ وگرنه او به ما نزديك است و خواسته ها را مي داند و مي شنود و خود وعده داده كه اگر او را بخوانيم، پاسخ دهد.

يا رب! چو بخواني ام «سَمِعْنا» گويم فرمان تو را به جان «أَطِعْنا» گويم

بر من تو به فضل اگر «غَفَرنا» گويي من آيم و «ربّنا ظَلمنا» گويم


1- بحارالانوار، ج 90، ص 368.

ص: 18

1. نيكي دنيا و آخرت

رَبَّنا آتِنا في الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ (بقره: 201)

پروردگارا! در دنيا و آخرت، ما را حسنه و نيكي عطا كن و ما را از عذاب آتش نگه دار.

در آيه قبل، سخن از كساني است كه مي گويند: رَبَّنا آتِنا في الدُّنْيا و مي فرمايد: «آنها در آخرت هيچ بهره اي ندارند».

اما در اين آيه، از كساني ياد مي كند كه هم حسنه دنيا را از خدا مي خواهند و هم حسنه آخرت را. در هر دو مورد نيز، زمينه خواسته ها، كساني اند كه سفر حج مي روند و در معشر و عرفات و منا حضور دارند و مناسك حج را انجام مي دهند. خدا به آنها مي فرمايد كه خدا را بسيار ياد كنند. دعا و نيايش، مصداقي روشن از ياد خداوند است. اما بعضي به تناسب افق محدود فكر خود، آنچه را مي خواهند، براي دنياي خويش مي خواهند. اما كساني كه نگاه وسيع تري

ص: 19

دارند، از خداوند هم در دنيا و هم در آخرت، «حسنه» مي طلبند.

«دنيانگري»، نشانه محدوديت بينش انسان است. هستي، تنها در محدوده اين جهان خلاصه و محصور نمي شود. آخرت، نتيجه اعمال ما در مرحله دنياست. بايد از خدا خواست كه هم در دنيا از سعادتمندان باشيم و هم در آخرت به سعادت و رستگاري برسيم كه اوج سعادت ابدي، رسيدن به رضوان الهي و رهايي از دوزخ است. چه سود اگر به همه نعمت ها دست يابيم، ولي آخرتمان تباه و سياه باشد؟

«حَسنه» يعني خوب و خوبي مطلق.

در روايت ها براي حسنه دنيوي و حسنه اخروي مصاديقي بيان شده است.

امام صادق (ع) فرموده اند:

إنَّهَا السَّعَةُ فِي الرِّزْقِ وَ الْمَعاشِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ فِي الدُّنْيا، وَ رِضْوانُ اللهِ وَ الْجَنَّةُ فِي الآخِرَة. (1)حسنه در دنيا، عبارت است از وسعت در رزق و زندگي و اخلاق نيكو و حسنه آخرت، عبارت است از رضوان الهي و بهشت.


1- مجمع البيان، طبرسي، ج 1، ص 297.

ص: 20

در روايت ديگري، علم و عبادت در دنيا و بهشت در آخرت به شمار آمده و در جايي ديگر، ثروت در دنيا و بهشت در آخرت گفته شده است. در اين باره پيامبر خدا فرموده اند:

مَنْ اوتي قَلْباً شاكِراً وَ لِساناً ذاكِراً وَ زَوْجَةً مُؤْمِنَةً تُعِينُهُ عَلي امْرِ دُنْياهُ وَ اخراهُ فَقَدْ اوتي فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ وُقِي عَذابَ النّارِ.(1)

به هر كس قلب شاكر و زبان ذاكر و همسر با ايمان داده شود كه او را در امر دنيا و آخرتش ياري كند، به يقين حسنه دنيا و حسنه آخرت به او داده شده و از عذاب دوزخ نگه داشته شده است.

پس، بايد همّت بلند داشت و خوبي هاي دنيا و آخرت را از او خواست، كه او كريم و خزانه كرمش پايان ناپذير است و هر چه عطا كند، چيزي از او كم نمي شود.


1- مجمع البيان، ج 1، ص 298.

ص: 21

2. صبر و ثبات

رَبَّنا أفْرِغْ عَلَيْنا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ (بقره: 250)

پروردگارا! بر ما صبر و شكيبايي فرو ريز و گام هاي ما را استوار بدار و ما را بر كافران پيروز گردان.

صبر و ظفر، هر دو دوستان قديم اند

بر اثر صبر، نوبت ظفر آيد

اين دعا، از زبان مؤمناني بيان شده كه در ركاب «طالوت» - كه برگزيده خدا براي جهاد قومي از بني اسرائيل با جالوت بود- به ميدان نبرد رفتند.

مطالبي كه از اين آيه برمي آيد عبارت اند از:

1. دعا جاي عمل را نمي گيرد. پيروان و سربازان طالوت، در خانه و شهر خود نماندند تا دعا كنند كه خدا آنها را بر طاغوتي چون جالوت پيروز گرداند، بلكه از خانه و زندگي شان دست شستند و با رفتن به جبهه جهاد، آماده جان فشاني در راه خدا و مبارزه با دشمن شدند.

ص: 22

2. آنها از امتحاني كه دادند، سرافراز بيرون آمدند و گرچه تعداد قبول شدگان اندك بود، ولي آنها با داشتن عزمي استوار و ايماني راسخ و اميد به نصرت الهي، معتقد بودند كه اگر خدا بخواهد و آنها صابر باشند، گروه اندك بر گروه بسيار، پيروز مي شود. 3(1). آنها هنگامي كه در برابر دشمن ايستادند و صف ها آراسته شد، دعا كردند و از خداوند خواستار شكيبايي، ثبات و پيروزي شدند.

از اين آيه مي آموزيم كه در راه خدا، براي رسيدن به پيروزي، «صبر» و «ثبات قدم» لازم است.

آنچه به رزمندگان نيرو مي دهد، ايمان و عزم راسخ است نه سلاح و مهمات جنگي. اگر ايمان نباشد، از اسلحه و ساز و برگ نظامي كاري ساخته نيست و به يقين اگر ايمان باشد، رزمنده مسلمان در برابر دشمن با دست خالي هم مي ايستد و مقاومت مي كند و در نهايت، اگر به شهادت هم برسد، به «إحَدي الْحُسنيين» دست يافته است.

صبر و ثبات را خداوند در دل ها و گام هاي مؤمنان قرار مي دهد و پس از آن، پيروزي بر كافران حتمي است.


1- مضمون آيه 249 سوره بقره.

ص: 23

نتيجه صبر و مقاومت ياران طالوت، كه در آيه بعدي آمده، شكست كافران و كشته شدنِ جالوت و به حكومت رسيدن حضرت داوود (ع) است كه به عنوان يك جوان رشيد و شجاع در آن جبهه جنگيد و سركرده كافران را كشت و خداوند هم به او حكومت و حكمت عطا فرمود. (1)سه خواسته مهم اين آيه، عبارت است از:

1. صبر و مقاومت (كه حالتي روحي و دروني است)؛

2. پايداري و ثبات قدم (كه نمود بيروني آن صبر است)؛

3. غلبه بر كافران (كه نتيجه صبر و ثبات است).


1- داستان داوود و نقش او در اين نبرد، در كتاب هاي قصص انبيا، آمده است.

ص: 24

3. بار مسئوليّت

رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إنْ نَسينا أوْ أخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إصْرًا كَما حَمَلْتَهُ عَلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ (بقره: 286)

پروردگارا! اگر فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن. پروردگارا! بار و تكليف سنگين بر دوش ما مگذار، آن گونه كه بر دوش پيشينيان ما نهادي، پروردگارا! تكليفي بيش از طاقتمان بر ما منه، از ما درگذر، ما را ببخشاي و ما را رحم كن، تو مولاي مايي، پس، ما را بر كافران پيروز گردان.

خواسته هاي اين دعا:

1. مؤاخذه نكردن خدا از ما، در صورتِ فراموشي و خطا؛

2. رهايي از بار سنگيني كه بر دوش امّت هاي پيشين نهاده مي شد؛

ص: 25

3. تكليفي بالاتر از حدّ طاقت و توان؛

4. عفو و بخشايش و رحمت الهي؛

5. پيروزي بر كافران؛

زماني كه خداوند، آن همه پيامبران و كتب آسماني و آيه ها و نشانه ها و پندها و هشدارها را براي هدايت انسان فرستاده و حجّت را بر او تمام كرده است، به قطع، فراموشيِ تكليف و فرمان خداوند و راه خطا پيمودن، پذيرفته نيست و خداوند مي تواند ما را براي فراموش كاري ها و لغزش هايمان مؤاخذه و كيفر دهد. ولي باز هم، رو به درگاه رحمت او مي آوريم و از او بخشش مي خواهيم.

در امّت هاي پيشين، سنت الهي بر اين بود كه وقتي افراد مرتكب خطا مي شدند، خداوند خيلي سريع آنها را عقوبت مي كرد و نعمت ها را از آنها مي گرفت و آنچه را حلال بود، بر آنها حرام مي كرد و تكليف هاي دشوار بر دوششان مي گذاشت. (1)ولي از او مي خواهيم كه ما را از اين بار سنگين و عقوبت سريع و سلب نعمت ها، مصون بدارد.

از مظاهر لطف الهي بر بندگان، آن است كه تكليف


1- مجمع البيان، ج 1، ص 404 ذيل همين آيه.

ص: 26

را بر اساس و به اندازه طاقت و توان بندگان قرار مي دهد. در آغاز همين آيه آمده است: لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إلّا وُسْعَها؛ ولي ما در انجام دادن همين وظيفه مقدور هم، كوتاهي مي كنيم و از تكليف گريزانيم، به جاست كه از درگاه ربوبي طلب رحمت و بخشش كنيم.

در چاه نفس خويش گرفتارم

از جهل خويش، سر به گريبانم شرمنده ام، زيان زده ام، خامم من بنده فراري و ترسانم تا كي به درگه كرمت دوزم اين ديدگان خسته و گريانم؟

خواسته پاياني دعا در اين آيه، ياري شدن در برابر كافران است. خداوند از مؤمنان در جهاد با كافران پشتيباني مي كند و نصرت هم از اوست، اما تلاش و كوشش اهل ايمان هم، لازم است، تا استحقاق پيروزي بر اهل كفر، فراهم آيد.

اين آيه و آيه پيش از آن، آمَنَ الرَّسُولُ، از آيه هاي پرمعناست و مضمونشان از زبان اهل ايمان و معتقدان به خدا و انبيا و فرشتگان و كتب آسماني است. به همين دليل توصيه شده كه به عنوان تعقيبات نمازها تلاوت شوند.

ص: 27

4. نگهباني از حريم دل

رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إنَّكَ أنْتَ الْوَهّابُ (آل عمران: 8)

پروردگارا! پس از آنكه هدايتمان كردي، دل هاي ما را به سوي باطل مگردان و از پيش خود براي ما رحمت عطا كن، همانا تو بسيار بخشنده اي.

چون دل سراي توست نه بيگانه

در راه دل نشسته و دربانم حاشا كه جز تو ره به دلم يابد جانم فدايت، اي همه جانانم از وظايف بنده، نگهباني از حريم دل است. در كلام بزرگان است كه: «قلب، حرم خداست، پس در حرم خدا جز خدا را ساكن نكن». به عبارت ديگر، انسان نبايد اجازه دهد كه حريم دل، پايگاه ابليس و محلّ وسوسه هاي شيطاني يا اعتقادهاي باطل شود و اين يك وظيفه مهمّ براي اهل ايمان است، به ويژه، براي كسي كه توفيق يافته و قلبي

ص: 28

روشن از هدايت الهي دارد، زيرا از دست دادنِ قلب هدايت يافته و نوراني، خود يك زيان بزرگ است.

خداوند همواره هدايت گر انسان هاست و دوست ندارد هيچ دلي دچار ظلمت كفر و نفاق و رذيلت هاي اخلاقي شود، ولي زمينه هاي اين خروج از دايره ايمان و هدايت، گاهي به دست خود انسان فراهم مي شود و بدين ترتيب، خداوند، صلاحيت برخورداري از نعمت ايمان و هدايت و حركت در صراط مستقيم را از او مي گيرد.

اين آيه، از زبان راسخين در علم و معرفت، بيان شده است كه همه آيه هاي الهي را قبول دارند و همه را از جانب خداوند مي دانند و تسليم پروردگارند. (1)دل هاي با ايمان، گاهي دچار ترديد مي شود و ايمان را از دست مي دهد.

افراد هدايت يافته، گاهي در اثر تبليغات نادرست و فريب گمراهان، دست از هدايت مي كشند و به بي راهه گمراهي كشيده و از دين برگشته مي شوند.

هدايت، روشنايي دل و جان و گناه و گمراهي، تيرگي دل است. دور از خرد است، اگر كسي از


1- آل عمران: 7.

ص: 29

روشنايي به تاريكي نشيند و از نور ايمان دست بشويد.

دل، خانه محبوب است، پس چرا بايد شيطان در آن راه يابد؟

قرآن، برخي از دل ها را وارونه و مهر خورده مي داند. نور هدايت، راهي براي ورود به دل هاي لاك و مهر شده خَتَمَ اللهُ عَلي قُلُوبِهِمْ (بقره: 7) ندارند، ولي دلي كه روشن شد، حيف است دوباره به تاريكي گرفتار شود.

ص: 30

5. ايمان و غفران

رَبَّنا إنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ (آل عمران: 16)

پروردگارا! به يقين ما ايمان آورديم، پس گناهان ما را ببخشاي و ما را از عذاب آتش [دوزخ] نگه دار.

به فرموده قرآن، اين دعا گفته و خواسته انسان هاي خداترس، با ايمان و نيكوكاري است كه از پروردگارشان بهشت و نجات از دوزخ را مي طلبند.

در آيه هاي پيشين، از دنياطلبي و علاقه به زر و زيورهاي فاني دنيوي كه در دل بيشتر مردم راه مي يابد، سخن گفته شده و جلوه هاي دل فريب دنيا، ناپايدار به شمار آمده است و براي اهل تقوا، نعمت هاي ابدي بهشت و حوريان بهشتي و رضوان الهي، پاداشي براي اهل تقوا عنوان شده است. آن گاه مي فرمايد: «خداوند به بندگاني كه چنين خواسته اي دارند [آمرزش و نجات از آتش] بينا و آگاه است».

در آيه بعدي هم، ويژگي هاي ديگري از اين

ص: 31

بهشتيان، از جمله: صبر، صداقت، قنوت و عيادت، انفاق و استغفار در سپيده دمان را برمي شمارد.

خواسته هاي اين آيه عبارت است از:

1. آمرزش گناهان؛

2. نجات يافتن از آتش.

خداوند، آمرزنده است. پس آمرزش گناهان را هم، بايد از او خواست.

خداوند، مالك روز جزاست و حساب و كتاب بندگان و داوري روز قيامت، بر عهده خود اوست و دوزخ را هم براي عقاب كافران و ستمگران و گنهكاران آفريده است. پس اگر رحمت او دستگير ما نشود و گناهان آمرزيده نگردند، گرفتار دوزخ خواهيم شد.

پس، عالي ترين خواسته را از او مي خواهيم كه «آمرزش» و رهايي از جهنّم است.

حضرت علي (ع) فرموده اند:

هيچ خيري كه بعد از آن آتش باشد، خير نيست و هيچ شرّ و بدي كه پس از آن بهشت باشد، بد نيست. هر نعمتي كمتر از بهشت، ناچيز است و هر بلايي كمتر از آتش، عافيت است.(1)


1- ما خيرٌ بخيرٍ بَعدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ. نهج البلاغه، صبحي صالح، حكمت 387.

ص: 32

6. نسل پاك

رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرّيَّةً طَيِّبَةً إنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ (آل عمران: 38)

پروردگارا! ذريّه و فرزنداني پاك به من عطا كن، همانا تو شنواي دعايي.

اين دعا از زبان حضرت زكريا (ع) بيان شده است. او كه عهده دار تربيت حضرت مريم (س) و متكفّل امور او بود. هرگاه زكريا (ع) نزد مريم مقدّس كه در محراب عبادت در بيت المقدّس به دعا و نيايش مشغول بود، مي رفت، مي ديد كه در محراب او غذاهاي بهشتي وجود دارد. از او مي پرسيد:

«اينها از كجاست؟» مريم مي گفت: «از سوي خداوند است».

جايگاه والايي كه حضرت مريم (س) نزد خداوند داشت، سبب شد تا حضرت زكريّا (ع) هم، به داشتن چنين نسل پاك و شايسته اي، مشتاق شود و از خدا بخواهد كه به او هم فرزنداني الهي و پاك عطا كند. خداوند هم دعاي او را پذيرفت و با اينكه در سنين

ص: 33

پيري بود، به او فرزندي چون «يحيي» عطا كرد كه او هم از پيامبران شد.(1) تداوم نسل انسان و زنده ماندن نام و ياد او، از طريق فرزندان است.

فرزندان نيز، خصلت هاي نيك و پسنديده را از پدران و مادرانشان به ارث مي برند و وقتي بزرگ شدند، خودشان تربيت كننده نسلي با ايمان و صالح مي شوند. از اين رو «ذريّة طيّبه» و نسل شايسته و فرزندان خوب و خَلفِ صالح، يكي از خواسته هاي متعالي و ارزشمند انسان از درگاه الهي است كه صلاح خانواده و جامعه را تضمين مي كند.

در دعاهاي ائمه و پيامبران الهي ديگر هم درخواستِ «نسل طيّب و طاهر» و اولاد شايسته و صالح ديده مي شود. در «صحيفه سجاديّه» نيز امام زين العابدين (ع) از خداوند درخواست فرزنداني داراي صحّت بدن، صحّت دين و صحّت اخلاق مي كند كه فرزنداني نيكوكار، باتقوا، بابصيرت، مطيع امر خدا، محبّ و خيرخواه اولياي الهي و دشمن با دشمنان خدا باشند:


1- آل عمران: 39.

ص: 34

اصِحَّ لِي ابْدانَهُمْ وَ ادْيانَهُمْ وَ اخْلاقَهُمْ … وَ اجْعَلْهُمْ ابْراراً اتقياءَ بُصَراءَ سامِعينَ مُطِيعِينَ لَك …(1) هيچ چيز بهتر از نسل پاك و با ايمان، از انسان به يادگار نمي ماند.

ازاين رو، در كنار چنين خواسته اي از خدا، بايد براي تربيت ديني و اخلاقي فرزندان هم، همّت گماشت و فرزنداني لايق و نيكو به جامعه تحويل داد.


1- صحيفه سجاديه، دعاي 25.

ص: 35

7. ايمان و اطاعت

رَبَّنا آمَنّا بِما أنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ (آل عمران: 53)

پروردگارا! به آن چه فرو فرستادي ايمان آورده ايم و از پيامبر پيروي كرده ايم، پس ما را از شاهدان و با گواهان بنويس.

بندگي كن تا كه سلطانت كنند تن رها كن تا همه جانت كنند

خوي حيواني سزاوار تو نيست ترك اين خو كن كه انسانت كنند

چون نداري درد، درمان هم مخواه درد پيدا كن كه درمانت كنند

نخستين گام در بندگي خدا، ايمان به آيه هاي قرآن و كتب آسماني و دين و شريعتي است كه از سوي خداوند فرستاده مي شود و نتيجه اين ايمان، تبعيّت از «رسول» است؛ زيرا پيامبر، واسطه ميان خالق و خلق و پيام آوري از سوي پروردگار است. كسي كه خدا را پذيرفته است، بايد از فرستاده او هم پيروي كند.

ص: 36

اين آيه گرچه از زبان اصحاب و حواريّون حضرت عيسي (ع) بيان شده است، ولي مي تواند دعا و خواسته هر انسانِ خداباوري نيز باشد. در آيه پيشين آمده است كه عيساي مسيح با جمله مَنْ أَنْصارِي إِلَي اللهِ از مردم سؤال كرد كه چه كسي در راه خدا و مبارزه با شرك، مرا ياري مي كند؟ حواريّون كه ياران خالص او بودند، گفتند: نَحْنُ أَنْصارُ اللهِ؛ «ما ياوران خداييم و به خدا ايمان آورده ايم، و شاهد باش كه تسليم پروردگاريم».

سپس دعاي فوق را رَبَّنا آمَنَّا … بيان كردند.

در اين دعا، بر دو نكته تأكيد و سپس خواسته آنها بيان شده است.

نكته اول: ايمان داشتن به آنچه از سوي خدا نازل شده است. دين، رهنمود وحي آسماني براي هدايت و كمال بشر است و مسلمان و مؤمن كسي است كه راه صحيح زندگي و رسيدن به سعادت در دين را بشناسد و پذيراي آن باشد.

نكته دوم: تبعيّت كردن از رسول. اطاعت از پيامبر در تداوم اطاعت از خداست. مگر مي توان خدا و دين او را پذيرفت، ولي از فرستاده او فرمانبرداري نكرد، آنگاه ادعاي ايمان به خدا را هم

ص: 37

داشت؟ در قرآن، اطاعت از خدا و رسول با هم آمده است: أطيعُوا اللهَ وَ أطيعُوا الرَّسُولَ (نساء: 59).

پس كسي كه اين دو ويژگي را دارا باشد، سزاوار است كه از خدا بخواهد او را از «شاهدان» قرار دهد.

«شاهد»، يعني گواه و حجّت و كسي كه در ايمان و عمل، كامل و به فرمان خدا و دين پايبند باشد و نيز، به عنوان گواه بر مردم و شاهد بر ديگران به شمار رود، همچنان كه خداوند، امّت پيامبر خاتم و مسلمانان را امّت وسط و شاهد بر ديگران قرار داده است: لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ (بقره: 143).

پيامبر، شاهد بر مردم است و مسلمانان شاهد بر ديگران و اين مقام بزرگي است كه از خداوند خواسته مي شود و آنها كه «شاهد» ند. از سوي پروردگار به عنوان نمونه و الگو معرفي مي شوند تا آنها هم از ايشان الگو بگيرند.

ص: 38

8. گناه و اسراف

اشاره

رَبَّنا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إسْرافَنا في أمْرِنا وَ ثَبِّتْ أقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ (آل عمران: 147)

پروردگارا! گناهان و اسراف ما را ببخشاي و گام هاي ما را استوار بدار و ما را بر قوم كافر پيروز گردان.

اين دعا در قرآن كريم، از زبان انسان هاي موحّد و الهي است كه در ركاب پيامبران گذشته به جهاد با دشمنان برخاستند و در اين راه، نه سست شدند و نه به خاطر سختي هايي كه به آنها رسيد، از خود ضعف نشان دادند، بلكه همواره صبور و پايدار بودند. (1)پس از بيان اين توصيف، مي فرمايد: «سخن آنها چنين بود كه خدايا گناهان و اسراف ما را ببخشاي و ما را پيروز گردان».

در اين آيه نيز، چهار خواسته مطرح شده است:


1- آل عمران: 146.

ص: 39

الف) آمرزش گناهان

«ذنب» به معناي گناه و خطا است، زيرا كيفر و عقوبت را به دنبال دارد و اگر بخشوده نشود، انسان در قيامت گرفتار عذاب الهي خواهد شد. آمرزش خواستن از درگاه الهي، يكي از بهترين دعاهاست كه در قرآن و ادعيه آمده است.

ب) آمرزش اسراف

اسراف به هر نوع زياده روي و از حدّ گذشتن و افراط گفته مي شود. نمونه بارز آن، ولخرجي و هدر دادن نعمت هاي خدا و ريخت وپاش آنهاست. در قرآن هم، اهل اسراف و تبذير نكوهش شده اند و مبذّرين را برادران شيطان ناميده است. اسراف مالي و ناسپاسي نسبت به نعمت ها از گناهان بزرگ است و توبه آن هم، پرهيز از اتلاف مال و داشتن قناعت و بهره وري شايسته از امكانات و نعمت هاست. اسراف در امر، به هر نوع تجاوز از حدّ و مرز اعتدال در كارها گفته مي شود كه شامل افراط و تفريط است.

ج) ثبات قدم و پايداري

آنچه در جبهه نبرد لازم است، استواري و ايستادگي در ميدان و فرار نكردن از جنگ و داشتن

ص: 40

روحيه سلحشوري و شجاعت است كه امري دروني و قلبي محسوب مي شود. ثابت قدم بودن در دين و عدول نكردن از آيين صحيح آسماني نيز، نمونه ديگري از اين پايداري است. توفيق اين ايستادگي در برابر دشمن و داشتن قوّت قلب و صبر و ثبات در دين داري را بايد از خدا خواست، كه او «مقلّب القلوب» است.

د) پيروزي بر كافران

در دعاهاي پيشين هم، اين خواسته مطرح بود. در جبهه حق و باطل و ايمان و كفر، اگر مؤمنان صادقانه جهاد كنند و با مال و جان فداكاري نشان دهند و دين خدا را ياري كنند، خداوند هم طبق وعده اش به آنها نصرت مي دهد. وعده خدا و تقدير حتمي او اين است كه جبهه خدا و پيامبران پيروز شوند: كَتَبَ اللهُ لأَغْلِبَنَّ أنا وَ رُسُلي (مجادله: 21)؛ ولي اين پيروزي در سايه ايمان و جهاد و صبر مؤمنان به دست مي آيد.

حضرت علي (ع) در «نهج البلاغه»، ضمن بيان مجاهداتي كه امت پيامبر (ص) در ركاب رسول خدا (ص) داشتند و خالصانه مي جنگيدند، مي فرمايد: «چون خداوند صداقت ما را ديد، بر دشمنان ما شكست و

ص: 41

خواري و بر ما نصرت و ياري فرو فرستاد، تا آنكه اسلام استقرار و قوّت يافت».(1)

دست حاجت چو بري نزد خداوندي بر كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود

كرمش نامتناهي، نِعَمش بي پايان هيچ خواننده از اين در نرود بي مقصود(2)


1- فَلَمَّا رَأَي اللهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ … نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 56.
2- سعدي.

ص: 42

9. لبيّك به نداي آسمان

رَبَّنا إنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلإيمانِ أنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اْلأَبْرارِ (آل عمران: 193)

پروردگارا! ما نداكننده اي را شنيديم كه به ايمان فرا مي خواند كه: به پروردگارتان ايمان آوريد. پس ما هم ايمان آورديم. پس گناهان ما را بيامرز و بدي هاي ما را بپوشان و از آنها درگذر و ما را با نيكان بميران.

اين آيه، از آيه هاي پاياني سوره مباركه آل عمران است كه مستحب است هنگام برخاستن براي نماز شب و تهجّد، تلاوت شود. اين آيه از زبان سحرخيزان عاشق و عارفي است كه همواره به ياد خدايند و شب و روز، نشسته و ايستاده و خوابيده، او را ياد مي كنند و به هدف داري خلقت باور دارند و خدا را تسبيح گفته، از عذاب دوزخ به او پناه مي برند.

منظور از «منادي»، كه مردم را به ايمان به خدا

ص: 43

دعوت مي كند، بنا به قولي حضرت محمد (ص) است كه از سوي خداوند مأمور بود مردم را به سوي خدا و ايمان به مبدأ و معاد دعوت كند و بنا به قولي ديگر، مقصود از آن، قرآن كريم است كه كلام خداست و انسان ها را به توحيد و ايمان و پيروي از انبيا فرا مي خواند.

طبق هر نقلي كه باشد، در اين دعا مراتب پذيرش و قبول دعوت آن منادي آسماني را ابراز و اظهار مي كنيم و به آن دعوت ملكوتي، لبيّك اجابت مي گوييم و از خداوند سه خواسته مهم مي طلبيم:

1. مغفرت و آمرزش الهي؛

2. محو گناهان و پوشاندن خطاها؛

3. مرگ در كنار نيكان و صالحان.

آمرزش پروردگار، با پوشاندن و محو گناهان همراه است. زماني كه كسي آمرزيده مي شود، قلم محو بر گناهانش كشيده و خطاهايش ناديده گرفته مي شود.

«ابرار»، انسان هاي با ايمان، صالح و نيكوكاراند كه خدا با آنهاست و دوستشان دارد و در آخرت آنها را به بهشت مي برد و از نعمت هاي بهشتي و شراب طهور به آنها مي نوشاند و بر تخت هاي بهشتي

ص: 44

مي نشاند و بهترين پاداش ها را به آنها عطا مي كند. همه اينها در آيه هاي قرآن آمده است. (1)ما مي خواهيم از خوبان و ابرار باشيم و هنگام مرگ هم، همچون خوبان بميريم. روشن است كسي كه در جمع نيكان و ابرار باشد، در آخرت هم، همنشين آنها خواهد بود.

همه اين مراتب قرب و پاداش ها، از آنِ كساني است كه صادقانه رو به خدا آورند و از چشمه رحمت و آمرزش او برخوردار گردند.

يا رب به سوز سينه پيران پاك دل

از ما هر آنچه بود و نَبُد ناروا، ببخش

يارب به اشك چشم يتيمان، گذشت كن

يا رب به استغاثه اهل دعا ببخش


1- . ر. ك: آل عمران: 198؛ انسان: 5؛ انفطار: 13؛ مطففّين: 22.

ص: 45

10. رستگاري اخروي

رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلي رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ (آل عمران: 194)

پروردگارا! آنچه را كه از زبان فرستادگانت به ما وعده داده اي به ما عطا كن و ما را در روز قيامت خوار مگردان، تو هرگز وعده را خلاف نخواهي كرد.

اين آيه، در ادامه آيه قبل است و مضمون آن خواسته هاي متعالي سحرخيزان و اهل مناجات و نماز شب است.

در اين آيه نيز، از خداوندي كه وعده اش راست و حتمي است و به بندگان صالح، بهشت برين و سعادت ابدي را وعده داده است، دو خواسته مهم مي طلبيم:

1. تحقق وعده هاي الهي كه از زبان پيامبران بيان شده است؛ پروردگار به اهل طاعت، وعده بهشت داده

ص: 46

است. (1)امّا اگر ما را طبق خلاف ها و عصيان هايمان مؤاخذه كند، شايستگي ورود به بهشت برين را از دست خواهيم داد، ولي اگر ببخشايد و از جرم ما درگذرد، آن وعده ها درباره ما عملي مي شود.

2. خوار و رسوا نشدن در روز قيامت؛ روز قيامت اسامي مختلفي دارد. روز حسرت، روز پشيماني، روز خواري، روز تغابن، روز جزا، روز حساب و …

بسياري از كساني كه در دنيا عزت و آبرو و شوكت و اقتدار دارند، به سبب گناه و جرايمي كه مرتكب مي شوند در روز قيامت، از جمله كساني هستند كه خوار و رسوا مي شوند. آنان را به سوي دوزخ مي برند و كسي نيست كه آنان را ياري و شفاعت كند.

تأكيد بر تخلّف ناپذيري وعده هاي الهي، بر اساس اعتقادهاي ما نسبت به خداوند است و ده ها آيه نيز، بر اين نكته تصريح دارد، از جمله:


1- آيه هاي بسياري در قرآن كريم درباره وعده هاي الهي است كه در اين مختصر حتي اشاره به آنها هم، نمي گنجد. تنها به اين يك آيه بسنده مي شود: جَنّاتِ عََدْنٍ الَّتى وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ؛ «بهشت برينى كه خداوند مهربان به بندگانش وعده داده است» (مريم: 61).

ص: 47

إنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا (لقمان: 33)

همانا وعده خداوند حق و راست است، پس زندگي دنيا شما را فريب ندهد. (1)اي آنكه ديده ها همه در آرزوي توست

بخشندگي و فضل و كرم، خلق و خوي توست

تسبيح گوي تو همه ذرّات كائنات

دل هاي بندگان همه در هاي و هوي توست

فرخنده آن سري كه شبي پيش تو خم است

شايسته آن تني كه سحر رو به روي توست


1- ر. ك: احزاب: 44؛ اعراف: 44؛ ذاريات: 5؛ فاطر: 5؛ نساء: 122؛ روم: 6 و …

ص: 48

11. ستم به خويشتن

رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ (اعراف: 23)

پروردگارا! ما بر خويش ستم كرده ايم. اگر ما را نيامرزي و رحم نكني از زيان كاران خواهيم بود.

ظلم و ستم، گاهي نسبت به ديگري است و گاهي بر خويشتن است.

كسي كه دعوت الهي انبيا را ناديده مي گيرد و از سعادت ابدي و رحمت خداوند دور مي شود، از فيض خدا محروم شده و در واقع، به خود ستم كرده است. هركس گناه كند و مستحقّ عذاب شود، ظلم به نفس كرده است. رفع اين ظلم هم، در آن است كه انسان توبه كند و راه خير و پاكي پيش گيرد، تا موجبات رحمت و آمرزش الهي را فراهم آورد.

تو آن خداي خالق و رحماني

من بنده حقير و پشيمانم با اين همه گناه كه من دارم چون ادّعا كنم كه مسلمانم؟

ص: 49

بگذشته از شماره و حدّ و حصر

اندازه خطا و گناهانم شايد مرا نگاه تو گيرد دست ورنه فريب خورده شيطانم آيه ياد شده و دعاي آن، از قول حضرت آدم و حوّا 8 است. خداوند آنها را از نزديك شدن به درختي در بهشت منع كرده بود. اما شيطان آنها را وسوسه كرد. بدين ترتيب، از آن درخت خوردند و از سوي خداوند به خروج از بهشت محكوم شدند. خداوند به آنها يادآوري كرد كه: «من گفته بودم شيطان، دشمن آشكار شماست؛ چرا از او پيروي كرديد؟» (1)آن دو، زبان به اظهار پشيماني گشودند و گفتند كه ما به خودمان ستم كرديم و اميد به رحمت و آمرزش تو داريم.

البته آنچه آن دو انجام دادند، «ترك اولي» بود نه حرام، وگرنه پيامبران الهي معصوم اند و مرتكب معصيت نمي شوند. ظلم به نفس هم، كه آمده، محروميت از ثواب الهي به خاطر نزديك شدن به درختي است كه از آن نهي شده بودند.

درباره «ظلم به نفس»، روايت هاي بسيار وجود دارد. در اين زمينه، از اميرمؤمنان (ع) نقل شده است:


1- اعراف: 22.

ص: 50

ظَلَمَ نَفْسَهُ مَنْ عَصَي اللهَ وَ اطاعَ الشَّيْطانَ. (1)هر كس خدا را نافرماني كند و پيروي از شيطان كند، به خودش ستم كرده است.

و نيز فرموده اند:

ظَلَمَ نَفْسَهُ مَنْ رَضِي بِدارِ الفَناءِ عِوَضاً عَنْ دارِ البَقاءِ.

(2)كسي كه سراي ناپايدار [دنيا] را به جاي سراي جاودانگي [آخرت] بپسندد، به خودش ظلم كرده است.

خداوند درباره كساني كه با گناه، موجبات دوزخي شدن خود را فراهم مي كنند، مي فرمايد: وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ؛ «ما به آنان ستم نكرديم بلكه آنان خودشان به خويشتن ستم كردند.» (نحل: 118)


1- غرر الحكم، حديث 6057.
2- همان، حديث 6064.

ص: 51

12. دوري از ستمگران

رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ (اعراف: 47)

پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده.

آرزو دارم اگر گل نيستم، خاري نباشم

بار بردار ار ز دوشي نيستم، باري نباشم

گرچه نتوانم ستانم دادِ مظلومي ز ظالم

باز اين خواهم كه همكار ستمكاري نباشم

دوستي با ظالمان و نشست و برخاست با آنها، انسان را به همان گروه ملحق مي كند. «برائت» از كافران، دشمنان و ظالمان و تبرّي جستن از اهل گناه و مخالفان دين و منكران خدا، از واجبات مهمّ ديني است.

آنچه در آيه فوق آمده، از قول اصحاب اعراف است.

در آيه هاي پيش از آن آمده است كه در قيامت، گفت وگويي ميان بهشتيان و دوزخيان انجام مي گيرد و ميان اين دو گروه حجاب است. در «اعراف» هم، (كه

ص: 52

منطقه اي بين بهشت و جهنم است)، كساني هستند كه همه را با چهره هاشان مي شناسند و به بهشتيان سلام و درود مي فرستند. (1)دعاي مطرح شده در اين آيه، مربوط به زماني است كه اصحاب اعراف، اهل جهنم را گرفتار عذاب الهي مي بينند كه راه نجاتي از دوزخ برايشان نيست. بدين ترتيب آنها براي بيزاري جستن از اهل جهنم مي گويند: «خدايا ما را با ستمگران قرار مده».

اعلام بيزاري از اهل ستم، نشانه حق طلبي و عدالت خواهي و ضدّ ظلم بودن انسان است. به يقين، كساني كه در دنيا با ستمگران اند، در آخرت هم با همانان خواهند بود.

پس، بايد هم از خدا خواست تا ما را با نيكان قرار دهد: وَ تَوَفَّنا مَعَ الأَبْرارِ.

و هم اينكه سرنوشت و حشر و نشر ما را در دنيا و آخرت با ظالمان قرار ندهد: لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ.


1- به آيه هاي 45 و 46 همين سوره دقت كنيد.

ص: 53

13. صبر و عاقبت به خيري

رَبَّنا أفْرِغْ عَلَيْنا صَبْرًا وَ تَوَفَّنا مُسْلِمينَ (اعراف: 126)

پروردگارا! بر ما صبر و مقاومت فرو ريز و ما را «مسلمان» بميران.

خدايا چنان كن سرانجام كار

تو خشنود باشي و ما رستگار اين دعا از زبان حضرت موسي (ع) و حضرت هارون (ع) و مؤمنان آن زمان است. قصّه از اين قرار است كه خداوند، حضرت موسي (ع) را در ميان بني اسراييل برانگيخت تا آنها را از حكومت طاغوتيِ فرعون نجات دهند و به خداپرستي هدايت كند. هارون برادر آن حضرت هم، در انجام اين رسالت در كنارش بود. دعوت آنها مايه خشم حكومت فرعوني شد. فرعونيان معجزاتي را كه به دست موساي كليم (ع) آشكار مي شد، «سِحر» مي ناميدند و ساحران را براي مقابله با موساي كليم (ع) ترغيب مي كردند.

ص: 54

هنگامي كه حضرت موسي (ع) عصاي خود را افكند و اژدها شد و همه ريسمان هاي مارگونه جادوگران را بلعيد، جادوگران فهميدند كه كار موسي (ع) سِحر نيست، بلكه به قدرت الهي است. ساحران به سجده افتادند و به خداي موسي و هارون 8 ايمان آوردند.

فرعون، موسي و هارون 8 را تهديد به اخراج، قتل و اعدام كرد و ساحران را هم به دار آويخت. كساني كه به دين موسي و خداي يگانه ايمان آورده بودند، گفتند: «تو مي خواهي از ما انتقام بگيري، زيرا ما به نشانه هاي خدا [و معجزات حضرت موسي (ع)] ايمان آورده ايم». (1)در چنين موقعيتي خطير، بندگان خدا بايستي به درگاه خدا روي آورند و از او كمك بخواهند. اين بود كه از خدا صبر و فرجام نيك طلب كردند.

اگر صبر نباشد، فشارها و تهديدها اهل ايمان را دچار لغزش يا عقب نشيني مي كند.

نكته مهم ديگر، «مرگ در حالتِ مسلماني» است. بيشتر افراد عاقبت خوبي ندارند و با حالت كفر و بي ديني يا فسق، از دنيا مي روند. براي انسان اين يك


1- اين مطلب در آيه هاي 103 تا 125 سوره اعراف آمده است.

ص: 55

سعادت است كه «مسلمان» بميرد، يعني در واپسين لحظه ها هم، تسليم خدا باشد و قلبش از آنچه خدا براي او مقدّر كرده، راضي باشد و با حالت اطاعت و تسليم جان دهد و دچار انحراف عقيدتي و فسق و فجور عملي نشود.

ساحراني كه به خداي يكتا و حقانيت حضرت موسي (ع) ايمان آوردند، بر اين عقيده ثابت ماندند و طبق نقلي، در راه اين عقيده به شهادت رسيدند. (1)خواجه عبدالله انصاري مي گويد: «خدايا پاكم كن، آنگاه خاكم كن».

الهي دلي ده كه جاي تو باشد

لساني كه در وي ثناي تو باش-- د

الهي چنانم كن از عشق خود مست

كه خواب و خورم از براي تو باشد

الهي بر اين بنده خود دلي ده

كه مستغني از ماس-- واي تو باشد


1- مجمع البيان، ج 2، ص 464.

ص: 56

14. ولايت الهي

أنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أنْتَ خَيْرُ الْغافِرينَ* وَ اكْتُبْ لَنا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ في اْلآخِرَةِ إنّا هُدْنا إلَيْكَ (اعراف: 155 و 156)

تو سرپرست و مولاي مايي، پس ما را بيامرز و رحم كن و تو بهترين آمرزندگاني و براي ما در اين دنيا و در آخرت حسنه و نيكي بنويس، همانا ما به سوي تو روي آورده ايم.

در درگهت يكي ز غلامانم

نام تو زينت لب و دندانم غفاري و كريم و خطاپوشي من صاحب معاصي پنهانم با روي آوردن به خدا و پذيرش ولايت او، انسان در مدار بندگي قرار مي گيرد. هر كه بنده آن خالق مهربان شد، از بخشش و رحمت او برخوردار مي شود. ما از خودمان چيزي نداريم. در دنيا و آخرت، همه امور ما به دست پروردگار است. او، هم حيات بخش، هم روزي دهنده، هم پاداش دهنده و هم بخشاينده است. پس او «وليّ» و سرپرست مطلق ما در همه جا

ص: 57

و هميشه است. كسي كه به اين ولايت اعتراف كند، به رحمت او هم اميدوار است و كسي كه در ولايت الهي قرار گرفت، از سلطه هاي ديگر رها مي شود.

اين آيه، از قول برگزيدگاني از امّت موسي (ع) است. وقتي حضرت موسي (ع) براي ميقات الهي مي رفت، هفتاد نفر از قوم خود را برگزيد. آنها وقتي كلام الهي را در ميقات شنيدند، خواستند كه خدا را آشكارا ببينند، جلوه الهي در آن ميقات، چنان آنها را مدهوش كرد كه نزديك بود جان از پيكرشان جدا و بند از بندشان گسسته شود. نكته هاي ديگري هم در اين باره گفته شده است.(1)

به هر حال، پيامبر (ع) براي آنها در مقام عذرخواهي از پروردگار و از اينكه آنها در اين آزمون، خوب ظاهر نشدند، درخواست آمرزش كرد و با اعتراف به ربوبيت و ولايت الهي، از خداوند خواست تا آنها را ببخشد.

درخواست ديگر، حسنه دنيا و آخرت بود.

در اينكه مقصود از حسنه دنيا و آخرت چيست، روايت هاي گوناگوني آمده است كه بخشي از آنها در ضمن آيه اوّل اين مجموعه گذشت. از جمله گفته


1- مجمع البيان، ج 2، ص 485 ذيل اين آيه.

ص: 58

شده كه: «حسنه در دنيا، نام نيك و توفيق براي اعمال صالح است و حسنه آخرت، رفعت مقام و آمرزش و بهشت است». (1)اين درخواست از زبان كسي است كه به خدا رومي آورد و از غير او دل مي كند: إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ.

خدا هم پذيراي اين اقبال و توجّه خواهد بود.

«نواي شوق، ز ناي دل، عاشقانه برآور

خداي عالميان را

ز عمق جان و دل خويش، عاشقانه صدا كن

ز خلق و خود بگذر، رو به آستان خدا كن

به اشك نيمه شبي، ياربي، به سجده شكري

سپاس نعمت بي منتهاش، ادا كن».


1- مجمع البيان، ج 2، ص 486.

ص: 59

15. نسل با ايمان

رَبِّ اجْعَلْني مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ* رَبَّنا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَي وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (ابراهيم: 40 و 41)

پروردگارا! مرا و فرزندان مرا برپا دارنده نماز قرار بده و دعايم را قبول كن. پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و مؤمنان را در روزي كه حساب (قيامت) برپا مي شود، ببخشاي.

هنگامي كه حضرت ابراهيم (ع) به فرمان خداوند، هاجر و پسر عزيزش اسماعيل را به مكه آورد و در آن سرزمين خشك و بي آب در كنار، خانه خدا رها كرد، مي خواست تا به اين وسيله مردم، اهل نماز و خداپرستي شوند. از خداوند هم درخواست كرد كه دل هاي مردم را به آنها متمايل سازد و اهل آنجا را هم از نعمت ها برخوردار كند، باشد كه سپاس گزار شوند.

اين مطالب و سپاس گزاري حضرت ابراهيم (ع) به درگاه خداوند- كه در سنّ پيري به ابراهيم خليل، پسراني همچون اسماعيل و اسحاق عطا شد- در قرآن

ص: 60

بيان شده است (سوره ابراهيم، آيه هاي 37 تا 39).

در دعاي ياد شده از زبان حضرت ابراهيم (ع)، چند خواسته مهم است كه به آنها اشاره مي شود:

1. توفيق نمازگزار بودن، براي خويش خواسته است؛

2. درخواستِ ذريّه و نسلي كه اهل نماز و برپا دارنده اين فريضه مقدّس باشند؛

3. درخواستِ اجابتِ اين دعا از سوي خدا؛

4. درخواست آمرزش براي خود، پدر و مادرش و مؤمنان.

درباره نماز، تنها نماز خواندن مطرح نيست، بلكه «اقامه نماز» است كه مهم تر از نماز خواندن است؛ زيرا برپايي نماز در جامعه، برخورداري نماز از روح تسليم و تواضع و حضور قلب است.

نكته ديگر اين است كه آن حضرت، داشتن نسلي خداجوي و اهل عبادت را از خداوند خواسته است و اين برترين ميراثي است كه از يك نفر، بر جاي مي ماند. اولاد بسيار، به تنهايي ارزش نيست، اگر نسل انسان خداجو و موحّد و اهل نماز باشند، ارزش دارد.

همچنين حضرت ابراهيم (ع) در آمرزش خواهي، تنها به خود اكتفا نكرده، بلكه مغفرت الهي را براي

ص: 61

پدر و مادرش و مؤمنان ديگر هم، طلبيده است.

والدين، حق بزرگي بر گردن فرزند دارند. احسان به پدر و مادر يكي از وظايف ماست. دعا در حق آنها و آمرزش خواهي پس از فوتشان، وظيفه ديگري است. كارهاي نيك و اعمال صالحي كه فرزندان انجام مي دهند، موجب شادي روح پدر و مادري مي شود كه از دنيا رفته اند.

نكته آخر اينكه، اين آمرزش را براي روز قيامت كه «روز حساب» است، درخواست كرده است.

چشم اميد بندگان بايد به رحمت و بخشش الهي باشد و اگر عفو الهي شامل نشود، كار بندگان سخت خواهد بود و كسي طاقت حساب دقيق خدا را ندارد.

در روايت ها آمده است كه: «امروز، عمل است و حساب نيست، فردا حساب است و عمل نيست!»

ص: 62

16. هدايت الهي

رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّي لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (كهف: 10)

پروردگارا! از سوي خودت براي ما رحمتي عطا كن و براي ما از كارمان راه نجاتي فراهم ساز.

موحّد چو در پاي ريزي زرش

و يا تيغ هندي نهي بر سرش اميد و هراسش نباشد ز كس همين است معناي توحيد و بس خداوند، تنها تكيه گاه موحّدان در سختي ها، گرفتاري ها و بن بست هاست. هر كه جز به خدا روي آورد و به غير او تكيه كند، نااميد و ناكام مي ماند. داستان «اصحاب كهف» كه اين دعا از زبان آنها بيان شده است، سرمشق افراد با ايمان است. آنها در عصر دقيانوس مي زيستند و در دل، اعتقادات يكتاپرستي داشتند و چون حاضر نبودند انديشه هاي مشركانه حاكم و حكومت را بپذيرند، از دستگاه طاغوتي جدا شدند و هجرت كردند و به غاري پناه بردند و در آنجا خواستار گشايش كارشان از سوي خداوند شدند.

ص: 63

چشم اميد آنها به خدا بود و از غير خدا هم، ترسي در دل نداشتند. خداوند به مدّت 309 سال آنها را در آن غار، به خواب عميقي فرو برد و پس از گذشت سه قرن، وقتي بيدار يا زنده شدند، حكومت دقيانوس نابود و حكومت و تفكّر مشركانه از بين رفته بود و مردم يكتاپرست شده بودند. جوان مردان اصحاب كهف، نمونه اي از انسان هاي مؤمن و مصمّم بودند كه به هيچ قيمتي حاضر نشدند از عقايد صحيح خويش دست بردارند.

زنده شدن دوباره آنها نيز، گواهي بر قدرت خداوند و حيات پس از مرگ و برهاني براي اثبات معاد بود. (1)در اين دعا، آنها از خداوند دو چيز را خواستند: «رحمت» و «نجات».

خداوند رحمان هم پذيرفت. بدين ترتيب آنها، هم از شرّ حكومت طاغوت نجات يافتند و هم مورد توجه ويژه پروردگار قرار گرفتند. خدا هم در قرآن از آنها به عنوان فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ؛ (كهف: 13) ياد كرده است؛ يعني جوان مرداني كه به خداي خود ايمان


1- سريال «مردان آنجلس» كه چند سال پيش از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد، داستان همان جوانمردان بود.

ص: 64

داشتند، خداوند هم بر هدايت آنها افزود.

رحمت خدا، گاهي به صورت نجات انسان از جامعه كفرآلود و گاهي هم به شكل توفيق براي ايجاد تحوّل فكري و روحي در جامعه است و اصحاب كهف از هر دو رحمت، برخوردار شدند.

آنان دوباره در همان غار، از دنيا رفتند و قبرشان مزار و عبادتگاه مردم گشت.

ص: 65

17. شرح صدر

رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري* وَ يَسِّرْ لي أمْري* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني* يَفْقَهُوا قَوْلي (طه: 25- 28)

پروردگارا! سينه ام را گشاده گردان و كارم را آسان ساز و گِرهِ از زبانم بگشاي، تا سخن مرا بفهمند.

خداوند، حضرت موسي و هارون 8 را مأمور كرد كه نزد فرعون بروند و او را به يكتاپرستي دعوت كنند.

آن گونه كه از روايت ها و تاريخ برمي آيد و قرآن هم به آن اشاره دارد، حضرت موسي (ع) اندكي لكنت زبان داشت، (1)ولي هارون فصيح و زبان آور بود. اين بود كه موساي كليم از خدا خواست تا در اين دعوت، اجازه دهد برادرش هارون را هم، همراه خود ببرد، تا بهتر بتوانند فرعون را به توحيد فرا بخوانند.


1- مجمع البيان، ج 4، ص 8.

ص: 66

دعايي كه در اين آيه ها آمده، از زبان حضرت موسي (ع) است. آنچه او خواسته است، عبارت است از: «شرح صدر»، «آساني امور»، «زبان گويا و فصيح».

شرح صدر، به معناي داشتن قوت قلب و ظرفيت و تحمّل بسيار براي شنيدن حرف هاي ديگران يا برخوردهاي نامناسب يا مصائب و سختي هاست و از ضرورت هاي مهم براي رهبران و مصلحان است. خداوند به پيامبر اكرم (ص) نيز، اين موهبت را عطا كرده بود: أ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (شرح: 1).

موساي كليم مي دانست كه در راه رسالت خويش و دعوت فرعونيان، با سختي هايي روبه رو خواهد شد. ازاين رو، درخواست شرح صدر از خدا كرد و نيز از خداوند خواست تا كار او را آسان سازد و مشكلات را از سر راهش بردارد و زبانش را به نطق و سخن، گويا سازد تا لكنت زبانش- كه از دوران كودكي داشت- در دعوت فرعون به راه خدا، مشكل ساز نباشد.

از اين آيه قَدْ اوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسي؛ «اي موسي! خواسته ات به تو داده شد»، برمي آيد كه مشكل زباني آن حضرت حلّ و زبانش گويا شد. (1)بايد از خدا خواست تا در برابر سختي ها،


1- مجمع البيان، ج 7، ص 9.

ص: 67

مخالفت ها و كارشكني ها، به انسان طاقت و تحمّل و ظرفيت بدهد و خودش با هموارسازي راه دعوت به حق، مشكل ها را از سر راه بردارد و اسباب و وسايل پيروزي و موفقيت را فراهم كند.

خدا اگر بخواهد، امور را بر بنده اش آسان مي كند. در قرآن آمده است كه او انسان را از نطفه اي آفريد و وجودش را با اندازه و تقدير قرار داد و راه را براي او آسان كرد: ثُمَّ السَّبيلَ يَسَّرَهُ (عبس: 20).

خوشا دردي كه درمانش تو باشي

خوشا راهي كه پايانش تو باشي

خوشا چشمي كه رخسار تو بيند

خوشا مُلكي كه سلطانش تو باشي

خوش-- ي و خرّم-- ي و كامران-- ي

كسي دارد كه خواهانش تو باشي

چه باك آيد ز كس آن را كه او را

نگهدار و نگهبانش تو باشي(1)


1- عراقي.

ص: 68

18. وسوسه هاي شيطان

رَبِّ أعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ* وَ أعُوذُ بِكَ رَبِّ أنْ يَحْضُرُونِ (مؤمنون: 97- 98)

پروردگارا! از وسوسه هاي شياطين به تو پناه مي برم، و پناه مي برم به تو از اينكه شيطان ها [براي گمراه كردن من] پيش من حاضر شوند.

دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند

دعاي نيمه شبي دفع صد بلا بكند

طبيب عشق، مسيحا دم است و مشفق، ليك

چو درد در تو نبيند، كه را دوا بكند؟ (1)يكي از توصيه هاي ديني، «استعاذه» است، يعني به خدا پناه بردن و در گرفتاري ها و وسوسه هاي نفس امّاره و ابليس خنّاس، از خدا كمك خواستن و به درگاه او روي آوردن.

شيطان، دشمن ديرينه قسم خورده و آشتي ناپذير


1- حافظ شيرازي.

ص: 69

انسان است. او بر اساس سوگندي كه خورده، پيوسته در كمين انسان است تا او را بفريبد و با وسوسه هايش به گناه اندازد. «همزات شياطين»، همان وسوسه هاي اغواگر و گمراه كننده و به گناه كشاننده است.

اينكه گفته اند در آغاز تلاوت و هر كار ديگر، هم «بسم الله» بگوييد، هم «اعوذ بالله»، براي آن است كه در پناه توجه خدا قرار بگيريم و از وسوسه هاي شيطاني مصون بمانيم.

با دشمن نفس، صلح كردن ننگ است

چون در همه حال، با خِرد در جنگ است

هر چند سخن ز آشتي مي گوي-- د

خصمي است كه آتش بس او نيرنگ است(1) دل هاي خالي از ياد خدا، محلّ حضور شيطان خواهد شد.

خانه هايي كه نماز و عبادت و قرآن و دعا در آن نباشد، به پايگاه ابليس تبديل مي شوند.

اگر انسان مواظبت نكند، شياطين او را احاطه مي كنند و در محضر او، حضور مي يابند و به اغواگري مي پردازند.


1- برگ و بار، جواد محدثي ، ص 287.

ص: 70

قرآن كريم، هم چنان كه به پيامبر خدا دستور مي دهد از شر وسوسه هاي خنّاس كه در درون افراد وسوسه مي كند و از شرّ جادوگران و ساحران و حسودان به خدا پناه ببرد، در همين آيه هم، كه در قالب دعاست، به آن حضرت توصيه مي كند كه بگو: «پروردگارا! از وسوسه هاي شيطان به تو پناه مي برم».

وقتي رسول خدا (ص)، به خدا روي مي آورد، ما كه آسيب پذيرتر و بيشتر در معرض خطريم، بيشتر بايد به آستان لطف الهي توجّه كنيم.

در روايت ها آمده است كه: «معناي پناه بردن به خدا، از اينكه شياطين نزد ما حاضر شوند، حضور آنها و غافل كردن انسان از طاعت خدا، يا حضور هنگام خواندن نماز و قرائت قرآن يا در همه احوال است كه حاضر شدن آنها زمينه ساز بازداشتن بنده از ذكر و عبادت و نماز و توجّه و حضور قلب است».(1)


1- مجمع البيان، ج 4، ص 117.

ص: 71

19. عذاب دوزخ

رَبَّنا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ إنَّ عَذابَها كانَ غَراماً (فرقان: 65)

پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما بگردان، همانا عذاب جهنم هميشگي است.

خداي متعال، عادل و حساب گر است و بهشت و دوزخ را بر اساس عملكرد انسان ها براي آنها مقدّر مي سازد.

مقدمه رهايي از عذاب جهنم، پرهيز از گناه و ظلم و كفر است. خداوند كسي را بي جهت به دوزخ نمي برد و عذاب نمي كند. آنها كه آخرت و حساب و كتاب قيامت را از ياد مي برند، به خاطر لذّتي زودگذر سراغ ظلم و گناه مي روند و عذاب هميشگي جهنم را براي خودشان مي خرند.

مكن كاري كه بر پا سنگت آيد

جهان با اين فراخي تنگ آيد

ص: 72

چو روزي نامه خوانان نامه خوانند

تو را از نامه خواندن ننگت آيد(1) روز قيامت، برخي ايمن و آسوده اند و حسابي آسان دارند و به سرعت به بهشت مي روند. برخي هم نگران و مضطرب و گرفتاراند و مدتي طولاني براي حساب رسي معطّل مي شوند و در پايان هم، سرنوشت آتش ابدي دوزخ بر آنها رقم زده مي شود. بزرگ ترين رستگاري در قيامت، همان نجات از عذاب جهنّم است.

دعاي فوق، در زمره دعاهاي بندگان ويژه خداوند است. قرآن از كساني به عنوان «عباد الرحمان» ياد مي كند كه اهل بهشت اند و ويژگي هاي روحي و عملي و رفتاري آنها را برمي شمارد. (2)يكي از خواسته هاي اين بندگان ويژه الهي، همين دعاست كه از خدا مي خواهند عذاب دوزخ را از آنها برگرداند، زيرا جهنم، جايگاهي بسيار بد و سرانجامي بسيار شوم و تلخ است.

اي پرده پوش معصيتِ عاصيان، تمام

بر درگه ت-- و ديده اميد خاص و عام

كار تو عفو و بخشش و انعام روز و شب

شغل تو فضل و رحمت و اكرام صبح و شام


1- باباطاهر عريان.
2- فرقان: 63- 77.

ص: 73

راضي مشو به شعله نيران شوم مقيم

يا در ميان آت-- ش سوزان كنم مُقام(1) دوزخ، تجسّم گناهان ما در همين دنياست. شرط رهايي از شعله هاي آن، پيمودن ره بندگي و گريز از وسوسه هاي نفس امّاره و شيطان است.

اگر ما بنده رحمانيم، پس پيروي از شيطان چرا؟

اگر خداوند، بهشت را براي بندگان صالح و پرهيزگار آفريده است، پس دوزخي شدن چرا؟


1- صامت بروجردي.

ص: 74

20. خانواده باتقوا و نمونه

رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أعْيُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إماماً (فرقان: 74)

پروردگارا! از همسران و فرزندانمان به ما نور چشم عطا كن و ما را پيشوا و الگوي پرهيزكاران قرار بده.

اين آيه نيز، در ادامه آيه هايي كه ويژگي هاي «عبادالرّحمن» را بيان مي كند، آمده است و به يكي ديگر از خواسته هاي آنها از درگاه خداوند اشاره مي كند كه عبارت است از: فرزندان و خانواده اي الگو و شايسته و مايه افتخار و نور چشم.

داشتن همسر خوب و فرزندان صالح و ديندار، از بزرگ ترين نعمت هاي خداوند است.

زنِ بد در سراي مرد نكو

هم در اين عالم است دوزخ او در اين آيه سه خواسته مطرح شده است: 1. همسران خوب و مايه چشم روشني؛

2. فرزندان شايسته و مايه سرافرازي؛

3. الگو و پيشوا بودن براي اهل تقوا.

ص: 75

گاهي افراد، گرفتار همسر و فرزنداني فاسد، بي تقوا و گنه كار مي شوند كه مايه بدنامي و شرمساري است. چنين افرادي از شرم نمي توانند در جامعه و پيش مردم سربلند كنند و پيوسته در عذاب روحي و رنجِ دروني اند.

بعضي هم، با داشتن همسران پاك سرشت و فرزندان با ادب و صالح، احساس سربلندي مي كنند و چنين همسر و فرزنداني، مايه نشاط زندگي و چشم روشني آنهاست.

از اينها گذشته، بعضي به مرتبه اي از خودسازي و صلاح مي رسند كه در جامعه، نقش الگو پيدا مي كنند و سخن و رفتار و زندگي شان نمونه يك «زندگي مكتبي» مي شود و اهل تقوا از رهگذر پيروي و سرمشق گرفتن از آنها به عنوان امام و پيشوا، راه خير و سعادت را مي پيمايند.

در درجه نخست، پيامبران و اوصيا و امامان معصوم: اين نقش و ويژگي را دارند.

عالمان و عارفان و فرزانگان، گروه ديگري هستند كه براي مردم سرمشق اند.

گاهي هم، انسان هاي معمولي، ولي پاك و نمونه، اسوه و معيار خوبي در نظر ديگران مي شوند. خوشا به

ص: 76

سعادت آنها!

مردم، بيش از آنكه تحت تأثير سخن، نصيحت و تبليغ هاي گفتاري و نوشتاري قرار بگيرند، از عمل افراد صالح الگوبرداري مي كنند.

«دو صد گفته، چون نيم كردار نيست».

كلام امام صادق (ع) كه فرموده اند: «دعوت كننده مردم باشيد، ولي نه با زبانتان، بلكه با عملتان»، به همين جنبه الگويي انسان هاي مؤمن و شيعيان خالص اشاره دارد.

تعدادي از افراد، در راه خلاف و مسير جهنّم سرمشق ديگران مي شوند و تعدادي ديگر هم، در راه خدا، سعادت و بهشت اسوه و پيشواي مردم اند.

و تفاوت ميان اين دو قشر، از زمين تا آسمان است.

ص: 77

21. شكر و رضا

رَبِّ أوْزِعْني أنْ أشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلي والِدَي وَ أنْ أعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أدْخِلْني بِرَحْمَتِكَ في عِبادِكَ الصّالِحينَ (نمل: 19)

پروردگارا! مرا الهام كن تا سپاس گزار نعمت تو باشم، نعمتي كه بر من و بر پدر و مادرم عطا كردي و اينكه كار شايسته اي انجام دهم كه تو بپسندي و مرا با رحمت خويش در زمره بندگان شايسته ات وارد كن.

اين دعاي حضرت سليمان (ع) است، پس از آنكه از سرزمين مورچگان عبور كرد.

قصّه از اين قرار است كه سليمان نبي 7، كه خداوند به او هم نبوّت و هم حكومت عطا كرده بودو سپاه جنّ و انس و پرندگان در اختيار او بودند، وقتي با لشكريان خود از سرزمين مورچگان عبور مي كرد،(1) مورچه اي گفت: «اي مورچگان! وارد لانه هاي خود شويد، تا


1- آن وادي به روايتي در طائف و به نقلي در شام بوده است. مجمع البيان، ذيل همين آيه.

ص: 78

سليمان و لشكريانش شما را نابود نكنند».

سليمان از حرف آن مورچه خنديد و اين دعا را كرد و از خداوند درخواست توفيق براي شكرگزاري نعمت هاي الهي را داشت. (1)نظر كردن به درويشان، بزرگي كم نگرداند

سليمان با همه حشمت، نظرها داشت با موران

سليمان، حشمت و جلال بي نظيري داشت. پدرش حضرت داود (ع) نيز زبان حيوانات را مي دانست و آهن در دستانش نرم بود و او نيز، همچون سليمان (ع)، پيامبري و فرمانروايي را با هم داشت. مادر ايشان هم، زني صالح بود كه هم همسر پيامبر بود و هم مادر پيامبر و اين نعمت هاي بزرگ، در خور ستايش و شكرگزاري است.

درخواست سليمان (ع) در اين دعا، چند چيز است:

1. درخواست توفيق و الهام و رهنمود الهي براي شكر؛ اينكه چگونه و با چه زبان و چه تعبيري بايد خدا را شكر كرد كه اگر با توجه و الهام الهي باشد، بهتر است.

از دست و زبان كه برآيد

كز عهده شكرش به درآيد 2. شكر بر نعمت هاي الهي نسبت به خود و پدر و


1- نمل: 16- 19.

ص: 79

مادر؛ خود والدين، نعمتي بزرگ اند كه تا زنده اند، انسان قدرشان را نمي داند. هم بايد بر اصل اين نعمت، شاكر حق بود و هم بر نعمتي كه خدا به پدر و مادر انسان عطا كرده است.

3. توفيق عمل صالح و خداپسندانه؛ بيشتر افراد اهل عمل اند، ولي اعمالشان صالح و مورد رضايت خدا نيست. اگر خداوند اعمال بنده اي را بپسندد و بپذيرد، بالاترين اجر را به او مي دهد.

4. ورود به جمع بندگان شايسته و صالح خداوند؛ هر كس در هر گروهي باشد، سرنوشتش با آنها گره مي خورد.

كبوتر با كبوتر، باز با باز

كند هم جنس با هم جنس پرواز

در دعاهاي بسياري آمده كه انسان درخواست مي كند در جمع بندگان صالح خدا و در زمره نيكان باشد.

تو اوّل بگو با كيان زيستي

پس آنگه بگويم كه تو كيستي از ابن عباس نقل شده كه مقصود از «عباد صالح»، كه سليمان (ع) از خداوند خواست تا در زمره آنها باشد، پيامبراني همچون ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب: و انبياي پس از آنها هستند.(1)


1- مجمع البيان، ج 4، ص 216.

ص: 80

22. حق نعمت خدا

رَبِّ بِما أنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أكُونَ ظَهيرًا لِلْمُجْرِمينَ (قصص: 17)

پروردگارا! به پاس نعمتي كه بر من عطا كرده اي، هرگز پشتيبان خطاكاران نخواهم بود.

در اين آيه، گرچه خواسته و طلبي وجود ندارد، ولي چون گفت وگو و تعهّد يك بنده صالح با خداوند است و با كلمه «ربِّ» آغاز شده، در رديف دعاهاي قرآني آمده است.

اين سخن، از زبان حضرت موسي (ع) است. او از عنايات خاص الهي برخوردار بود. او با تدبير الهي، به دربار فرعون راه يافت و همان جا رشد يافت و جواني رشيد شد.

روزي حضرت موسي (ع) شاهد درگيري يك فردي از بني اسراييل با يك فرد وابسته به فرعون شد. پس در آن صحنه دخالت و از آن مظلوم طرف داري كرد و چون تحت تعقيب قرار گرفت، فرار كرد و سر

ص: 81

چاه مدين رفت و با دختران شعيب (ع) روبه رو شد و در نهايت، پيش شعيب رفت و داماد او گشت.(1) او در همه اين مراحل، از لطف و نعمت خداوند برخوردار بود.

بدين ترتيب، حضرت موسي (ع) به سبب نعمت هاي الهي كه خداوند به او ارزاني داشت، متعهد شد كه هرگز از ظالمان و مجرمان پشتيباني نكند.

در اين آيه چند نكته وجود دارد:

1. ضرورت نعمت شناسي و شكرگزاري نعمت؛ بي توجهي به نعمت هاي الهي، نوعي بي معرفتي نسبت به خداي مهربان است. ما غرق در نعمت هاي اوييم، كه حتي قدرت شمارش آنها را هم نداريم، تا چه رسد به اينكه شكر آنها را به جا آوريم.

2. بهره گيري صحيح از نعمت ها؛ استفاده از نعمت الهي، در مسيري كه خلاف فرمان و رضاي خداوند است، بزرگ ترين ناسپاسي است. شكر شايسته نعمت آن است كه آن را در راه خداپسندانه و صحيح مصرف كنيم.

در اين باره، حضرت علي (ع) مي فرمايند:


1- داستان مفصّل او در آيه هاي 14 تا 28 سوره مباركه قصص آمده است.

ص: 82

أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَي مَعَاصِيهِ. (1)كمترين چيزي كه براي خدا برعهده شماست، آن است كه از نعمت هاي خدا در راه نافرماني خدا استفاده نكنيد.

حضرت موسي (ع) مورد تأييد خداوند قرار گرفت، به مقام نبوت رسيد، براي نجات بني اسراييل از چنگال ظلم و فرعون ستمگر، تلاش كرد، آنها را از رود نيل عبور داد و پس از آنكه مدتي طولاني زير سلطه ستمگرانه آن طاغوت بودند، آنها را به عزت و سروري رساند.

اين عمل به دليل تعهدّي بود كه به خداوند داشت، تا هرگز پشتيبان ستمگران نباشد.

آري!

شكرانه بازوي توانا بگرفتنِ دستِ ناتوان است


1- نهج البلاغه، حكمت 330.

ص: 83

23. توبه، زمينه ساز رحمت الهي

رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَي ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحيمِ (غافر: 7)

پروردگارا! با رحمت و دانش خويش بر همه چيز احاطه داري. پس كساني را كه توبه كرده و راه تو را پيروي كردند بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.

غرق گنه، نااميد مشو ز دربار ما كه عفو كردن بود در همه دم كار ما

بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من بيا بهشتت دهم، مرو تو در نار ما

توبه شكستي بيا، هر آنچه هستي بيا اميدواري بجوي، ز نام غفّار ما

(1)اين دعا از زبان «حاملان عرش» است؛ كساني كه عرش را با آن عظمت الهي كه دارد، در ملكوت اعلا


1- تابع.

ص: 84

بر دوش مي كشند؛ فرشتگان مقرّب پروردگار كه مأموران ويژه خدا در نظام هستي اند و پيوسته به تسبيح و ثنا و ستايش حق مشغول اند و در حق مؤمنان، دعا و استغفار مي كنند. در اين آيه، كه از زبان آنهاست، براي اهل توبه و پيروان راه خدا، طلب آمرزش و نجات از عذاب جهنّم شده است.

پيش از اين خواسته، دو صفت براي خداوند آمده است:

1. وسعتِ رحمت الهي؛ كه همه كائنات را فراگرفته است، شبيه آيه ديگري كه مي فرمايد: وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ (اعراف: 156).

2. علم گسترده و بي نهايت خداوند؛ كه شامل هر چيزي است و شبيه آيه ديگري كه مي فرمايد: وَسِعَ كُلَّ شَي ءٍ عِلْماً (طه: 98).

فرشتگان حاملان عرش، بيش از ديگران به جبروت و قدرت مطلقه پروردگار و علم و رحمت واسعه او آگاه اند. از اين رو، پس از ستايش خداوند به اين دو صفت (وسعت رحمت و علم)، از آستان او مي خواهند كه اهل توبه و اهل تقوا را مشمول آمرزش خويش قرار دهد.

توبه، راهي براي بيرون رفتن از بيراهه عصيان و

ص: 85

پنجره اي گشوده به وادي رحمت پروردگار است. اساس آن هم پشيماني از گناه و تصميم بر ترك آن و جبران گذشته و پيش گرفتن راه تازه و رو به خداست. ازاين رو، در اين آيه، پس از «توبه»، بي درنگ موضوع «پيروي از راه خدا» مطرح است كه گويا، بدون حركت در اين مسير نوراني، توبه محقّق نمي شود.

آنكه گناه مي كند، از علم الهي غافل است و نمي داند كه جهان و عالم، محضر خداست و نبايد در محضر خدا گناه كرد.

آن هم كه از رحمت گسترده خدا بي خبر است، راه گناه را ادامه مي دهد و فكر مي كند سرنوشتي جز دوزخ ندارد.

امّا توبه، روزنه اي گشوده به آمرزشي از سوي خداست و تا فرصت از دست نرفته، بايد از آن بهره جست.

چند گويي كه به پيري رسم و توبه كنم

چه كني گر به جواني به لحد درماني!

ص: 86

24. دل هاي بي كينه

رَبَّنا اغْفِرْ لَنا وَ لإِخْوانِنا الَّذينَ سَبَقُونا بِاْلإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (حشر: 10)

پروردگارا! ما را بيامرز و برادران ما را كه در ايمان بر ما سبقت گرفتند را ببخشاي و در دل هاي ما كينه مؤمنان را قرار مده، پروردگارا تو مهربان و رحيمي.

در فرهنگ قرآني، از دو گروه با بزرگي و تكريم ياد شده است: يكي مهاجران، ديگري انصار. مهاجران به دليل پيش قدم بودن در ايمان و مسلماني و سابقه دين خدا، جايگاه والايي دارند و چون در راه ايمانشان هجرت كردند و از مكه به مدينه رفتند، مورد احترام اند.

انصار، به دليل آنكه آغوش خود را به روي مسلمانان مهاجر گشودند و از آنها در برابر حمله هاي كفّار قريش دفاع كردند، شايسته تجليل اند.

در سوره ممتحنه، از هر دو گروه ياد شده و تلاش

ص: 87

و ايمان و هجرت و پناه دهي و حمايت و ياري آنها، مورد تقدير قرار گرفته است.(1) اين آيه، از زبان مسلماناني است كه پس از مهاجرين آمدند و به دين حق پيوستند و دو خواسته مهم مطرح كرده اند:

1. آمرزش براي خود و مسلمانان پيشتاز و باسابقه؛

2. پاك بودن دل ها از كينه و دشمني نسبت به مؤمنان.

در خواسته اول، بر جايگاه پيشكسوتان و حق تقدّم مسلمانان اوليه، و در خواسته دوم، بر پاكي دل ها از كينه و بدخواهي، (2)تأكيد شده است.

دل بي كينه نسبت به مردم و اهل ايمان، از نعمت هاي الهي است. يكي از ويژگي هاي اهل بهشت، اين است كه نسبت به هم كينه و حسد و بدخواهي ندارند. در حديثي از امام علي (ع) آمده است: «الغِلُّ بَذرُ الشّرِّ»(3)؛ «كينه و بدخواهي، بذر شرّ و بدي است».

تا زماني كه دل ها نسبت به هم كينه دارند، صلح و


1- به آيه هاي 8 و 9 دقت شود.
2- وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلِّ … حجر: 47.
3- غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ح 1976.

ص: 88

صفا از جامعه رخت برمي بندد، همكاري ها كاهش مي يابد و شيطان براي جنگ افروزي و ايجاد تفرقه، فرصت مناسبي پيدا مي كند.

برعكس، اگر انسان، از كسي كينه اي در دل نگه ندارد و گذشت داشته باشد، روابط مردم صميمانه مي شود و راه بر رخنه شيطان صفتان و تفرقه افكنان بسته مي شود.

در اقليم محبّت جز صفا نيست

در آن وادي به جز نور خدا نيست

فقط لبخند مهر است و محبّت

دگر كين توزي و جور و جفا نيست

ص: 89

25. توكّل و انابت

دعاهاي قرآني؛؛ ص89

رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إلَيْكَ أنَبْنا وَ إلَيْكَ الْمَصيرُ* رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إنَّكَ أنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (ممتحنه: 4 و 5)

پروردگارا! بر تو توكّل كرديم و به سوي تو بازگشتيم و سرانجام همه به سوي توست. پروردگارا! ما را دچار فتنه كافران نگردان و ما را بيامرز، پروردگارا! همانا تو قدرتمند حكيمي.

«توكّل»، تكيه كردن بر خداوند توانا در همه امور است. در قرآن بارها چنين آمده است كه: «تنها بر خدا تكيه كنيد»(1)، «مؤمنان تنها بر خدا تكيه و توكّل مي كنند». (2)توكّل، جلوه اي از توحيد و ايمان به ولايت و حاكميت مطلقه پروردگار در هستي است و كسي كه داراي صفت توكّل باشد، در سختي ها نااميد


1- مائده: 23.
2- آل عمران: 122؛ توبه: 25؛ ابراهيم: 11 و …

ص: 90

نمي شود، زيرا خود را به سرچشمه قدرت متّصل مي بيند.

«انابت»، به معناي رجوع است. رويكرد اهل ايمان، به خداست و از علل و اسباب گوناگون، روي برمي گردانند و تنها به خداوند توجّه مي كنند. معناي لغوي انابت، رجوع مكرر و پي در پي است و انابت به درگاه خدا، يعني توبه و خالص سازي عمل.(1) «مصير»، به معناي سرانجام و نهايت و فرجام است. همه چيز از خداست و به سوي او باز مي گردد. انسان ها هم در قيامت، به سوي پروردگار رجوع مي كنند و سرنوشت بندگان، به دست خداي متعال است.

در اين آيه، به جايگاه والاي آفريدگار در هستي اشاره شده است و تمام توجه، تكيه و بازگشت و توبه مسلمان مؤمن و متوكل، تنها به درگاه الهي است.

به هر كجا نگرم جلوه خدا پيداست به هر ديار روم، راه و رهنما پيداست

آنكه خدا را دارد، چه ندارد؟ و آنكه خدا ندارد، چه دارد؟

دعاي اين آيه، از قول حضرت ابراهيم (ع)، آن


1- مفردات راغب، واژه «نوب».

ص: 91

بت شكن بزرگ تاريخ و موّحدانِ همراه او است. قرآن، با معرفي كردن او به عنوان «اسوه»، برائت او و همراهانش را از مشركان و بت پرستان نقل كرده و فاصله و مرز اعتقادي موحّد و مشرك را ترسيم مي نمايد. در پايان آيه نيز چنين آمده است:

پروردگارا! توكّل و توبه و انابت ما به درگاه توست و سرانجام امور هم به تو باز مي گردد، ما را دچار عذاب و آزار كافران مساز و ما را بيامرز.

چه بسا، اگر انسان از سوي دشمنان دين خدا، گرفتار عذاب و شكنجه شود، از دين برگردد و اگر تحت سلطة آنها قرار گيرد، در دين داري ضعيف شود. اينجاست كه اگر مؤمن، به خدا اعتماد و توكّل كند، او را ياور و پشتيبان خويش خواهد يافت.

اي ذكر جان فزاي تو مفتاح باب ها وي نام دل فروز تو زيب كتاب ها

جايي كه قهر توست، چه شادي و راحتي جايي كه لطف توست چه غم از عذاب ها

ص: 92

26. دعا در حق ديگران

رَبِّ اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِي مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظّالِمينَ إلّا تَبارًا (نوح: 28)

پروردگارا! مرا بيامرز و پدر و مادرم و هر مؤمني كه به خانه من وارد شود و همه مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ستمگران را جز هلاكت و نابودي ميفزاي.

حضرت نوح (ع)، يكي از پيامبران اولوالعزم بود كه عمري بسيار طولاني داشت و تلاش بسياري در راه هدايت قوم خود كرد، هر چند آن مردم لجوج، با او دشمني كردند و جز تعدادي اندك، كسي دعوت او را نپذيرفت و خداپرست نشد. او هم به فرمان الهي، كشتي بزرگي ساخت و در پي نفرين او، همه جا را آب فرا گرفت و كافران هلاك شدند و مؤمنان نجات يافتند.

داستان طوفان نوح و كشتي نجات بخش او معروف است و در چندين آيه قرآن كريم، آمده است.

در سوره نوح، هم نفرين هاي حضرت نوح (ع) بيان

ص: 93

شده است (آيه هاي 21 تا 26) و هم، دعاهاي او در حق بندگان شايسته و با ايمان.

در اين آيه، حضرت، هم خواستار آمرزش خود، پدر و مادرش و مؤمنان ديگر شده است و هم ريشه كن شدن و زيان براي ستمگران را از خداوند خواسته است.

چند نكته از اين آيه استفاده مي شود:

1. آمرزش خواهي براي خود و والدين؛ بعضي ها پدر و مادر خود را از ياد مي برند و در حق آنها دعايي نمي كنند. نيكي به والدين، ثواب بسيار دارد، عمر را طولاني مي كند، موجب رضاي خداست، رزق و روزي را افزايش مي دهد. دعا در حق آنها نيز، از نمونه هاي روشنِ احسان به والدين است.

امام صادق (ع) فرموده اند:

چه چيزي مانع است كه كسي به والدين خود نيكي نمي كند، چه زنده باشند، چه مرده؟ از سوي آنان نماز بخواند، از طرف آنان صدقه دهد و حج رود تا پاداش آن صدقه و حج و نماز، به همان اندازه در پرونده خودش هم ثبت شود.(1)


1- بحارالانوار، ج 74، ص 46.

ص: 94

2. دعا در حق ديگران؛ در سيره حضرت زهرا (س) آمده است كه او دعا مي كرد و بيشتر دعاهايش درباره همسايگان بود، نه خودشان.(1) اين روش، نشانه مهرورزي و نوع دوستي انسان است. در روايت ها آمده است كه بهترين دعا، آن است كه پشت سر مؤمنان در حقّ آنها دعا كني، نه رو در رو. از پيامبر خدا (ص) نقل شده است:

لَيسَ شَي ءٌ اسْرَعُ اجابةً مِنْ دَعوةِ غائبٍ لغائبٍ. (2)هيچ دعايي سريع تر اجابت نمي شود از دعاي غايبي در حق غايب ديگر.

3. نفرين به ستمگران؛ اين نوعي تولّي و تبرّي و موضع داشتن نسبت به افراد تبه كار است. همچنان كه خداوند ظالمان را دوست ندارد، مؤمن هم نبايد گرايش به ستمگران داشته باشد، بلكه در دعاهايش بايد آنها را نفرين كند تا شرّ آنها از سر مردم كوتاه شود.

و الحمدلله ربّ العالمين


1- بحارالانوار، ج 93، ص 388.
2- همان، ص 395.

ص: 95

منابع

* قرآن كريم

* نهج البلاغه، صبحي صالح، بيروت.

1. بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، مؤسسة الوفاء.

2. برگ و بار، جواد محدثي، قم، بوستان كتاب.

3. صحيفه سجاديه، امام زين العابدين.

4. غررالحكم ودررالكلم، آمدي، چاپ دانشگاه.

5. كافي، محمد بن يعقوب كليني، دارالكتب الاسلاميه.

6. مجمع البيان، طبرسي، كتابخانه مرعشي نجفي.

7. مفردات قرآن، راغب اصفهاني.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109